محل تبلیغات شما



نمی دانم کی قرار است تمام شود این جوهر مشکی خودکارم ک صفحه ای نو باز کنم و با طلایی بنویسم و این بخت سیاه را سپید کنم . اخر نمی دانم که این نمیدانم ها تا کجاها قرار است همراهم باشد دگرنه یاری همراهم است نه خاطراتی حال فارغ از دنیا اسوده ب خواب میروم خوابی ک با بسته شدن چشمانم دوری دستانم ،دگرکسی نگران نخواهد شد دگربا نگاا های طولانی و چشمانی خمار قلب کسی را ب تپش وا نمی دارد این چشم و ابروی مشکی .

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

متون های زیبا